بر خلاف تصور عمومی روابط فرهنگی اقوام ایرانی با ترک¬ها به دوره قبل از اسلام برمی¬گردد. براساس کتیبه بوگوت روابط فرهنگی بین دو جامعه به قرن ششم میلادی برمی¬گردد. عنایت¬الله رضا پژوهشگر ایرانی در پژوهش خود با عنوان «ایران و ترک¬ها در دوره ساسانی» اطلاعاتی ارائه می¬کند که روابط دو ملت را تا زمان¬های دورتر عقب می¬برد

نویسنده: دکتر امید باشار (Dr. Umut Başar)

بر خلاف تصور عمومی روابط فرهنگی اقوام ایرانی با ترک­ها به دوره قبل از اسلام برمی­گردد. براساس کتیبه بوگوت[۱] روابط فرهنگی بین دو جامعه به قرن ششم میلادی برمی­گردد. عنایت­الله رضا پژوهشگر ایرانی در پژوهش خود با عنوان «ایران و ترک­ها در دوره ساسانی» اطلاعاتی ارائه می­کند که روابط دو ملت را تا زمان­های دورتر عقب می­برد. با عنایت به این اطلاعات به تعبیر لارس جوهانسون  ترک­شناس آلمانی می­توان در دوره قبل از اسلام از یک تماس/تعامل و یا فضای زندگی مشترک بین ایرانی­ها و ترک­ها در ماوراءالنهر، اطراف جاده ابریشم سخن گفت.

این فضای زندگی مشترک پس از اسلام نیز با تمایل به غرب ادامه یافته است. از قرن یازدهم استقرار متراکم ترک­ها در جغرافیای ایران و متعاقب آن مهاجرت به آناتولی، در یک سرزمین وسیع از خراسان تا بالکان بین ترک­ها و ایرانی­ها یک در هم تنیدگی فرهنگی و یا به عبارت دیگر همگرایی فرهنگی ایجاد کرده است. نتیجه طبیعی این وضعیت اشتراکات و تشابهات فرهنگی  بیشمار بین ترکیه و ایران است. این تشابهات اساساً نمود تعاملات متقابل طولانی مدت در حوزه فرهنگ است. در حقیقت تعیین اینکه یک الگوی خاص در عناصر فرهنگی مشترک به کدام جامعه تعلق دارد، اغلب دشوار است.  به همین دلیل است که شباهت­های شگفت­آور در بسیاری از عناصر فرهنگی از زبان گرفته تا ادبیات، موسیقی گرفته تا معماری، سنت­ها و عرف گرفته تا خرافات گاهی اوقات باعث اختلافاتی خصوصاً در بین نخبگان فرهنگی دو کشور می­شود. برخی از این اختلافات که پس از فرآیند دولت-ملت­سازی در هر دو کشور ظاهر شد عموماً از پیش­داوری­های ایدئولوژیک ناشی می­شود.

بیان یک افسانه

در دوره پهلوی (۱۹۷۹-۱۹۲۵) محمدعلی فروغی (ت:۱۸۷۷-و:۱۹۴۲) از طراحان سیاست دولت-ملت­سازی در ایران طی سالهای ۱۹۲۷-۱۹۳۰ میلادی سفیر ایران در ترکیه بود. ادعاهایی وجود دارد که در دوره سفارت فروغی مصطفی کمال آتاتورک (ت:۱۸۸۱-و:۱۹۳۸) طی دیداری  به او گفته بود:

شما ایرانی­ها قدر ملیت خود را نمی­شناسید و معنای آن را نمی­فهمید؛ نمی­دانید که ریشه داشتن در قسمتی از زمین چه نعمت عظیمی است. برای اینکه­ یک جامعه­ انسانی به ملت تبدیل شود بایستی در تاریخ بشریت و تمدن، ادبیات، فلسفه، و عرصه سیاست تداوم ممتد داشته باشد. شما حتی از قدر و قیمت بزرگان خود نیز مطلع نیستید وعظمت شاهنامه را در نمی­یابید که این کتاب سند مالکیت ملیت و شناسنامه هویت شماست. من ناگزیرم چنین گذشته­ای را برای ملت ترک خلق نمایم.

در خاطرات روزانه فروغی که در دو جلد چاپ شده از چنین ملاقاتی سخن به میان نیامده است. فروغی حتی ملاقات­های تصادفی با کاظم کارابکر [۲](ت:۱۸۸۲-و:۱۹۴۸)(Kazım Karabekir)  را در خاطرات خود ذکر کرده است. لذا منطقی نیست که اگر فروغی چنین ملاقات مهمی با آتاتورک داشته، از ذکر آن در خاطرات خود صرف­نظر نماید.

حبیب یغمایی این ملاقات را در بخش مقدمه جلد اول کتابی که مجموعه مقالات فروغی است بدون ذکر هیچ منبعی آورده است. یغمایی حتی پا فراتر گذاشته و مدعی شده است که فروغی «دوست و محرم اسرار» آتاتورک نیز بوده است.

در نقطه مقابل در ترکیه در آرشیوهای ترکیه هیچ سندی دایر بر اینکه آتاتورک به سفیر ایران چنین حرفی زده باشد، وجود ندارد. همچنین در خاطرات اطرافیات آتاتورک نیز چنین مطلبی ذکر نشده است. بنابراین یا چنین ملاقاتی صورت نگرفته است  و یا برخی قلم به دستان، درصدد برآمدند به منظور اعتباربخشی به ایرانیان در برابر همسایه قدیمی (ترک­ها) که به سرعت در مسیر نوسازی پیشروی می­کرد، صحنه­سازی نمایند.  به همین خاطر بایستی به این ملاقات که فروغی شخصاً بدان اشاره نکرده است و شخص ثالثی بدون سند چنین ادعایی کرده است با شک و شبهه نگاه کرد. اما همین جملات به ظاهر اظهار شده توسط آتاتورک در ایران خصوصاً در میان روشنفکران ملی­گرا در طول یک قرن گذشته به عنوان پیش فرض مورد پذیرش قرار گرفته است. شخصیت­های فرهنگی ایرانی وقتی از ترکیه بحث می­شود در مصاحبه­ها و  نوشته­های خود از این ملاقات کذایی به نقل از شخص فروغی می­پردازند. به مرور زمان این افسانه در نزد برخی گروه­ها به عوان یک حقیقت محض تلقی شده است. با این حال نکته قابل تأمل این است که ایرانیان برای اثبات این امر که ملت ریشه­داری هستند محتاج و نیازمند تایید آتاتورک هستند.

«چپاول» فرهنگ ایران

طبق تصور رایج در میان ایران­شناسان، مرزهای مبهم «ایران فرهنگی» در طول تاریخ از آسیای مرکزی تا بالکان را دربرمی­گیرد که امروزه تا حدود زیادی با جهان ترک تلاقی می­کند. همانگونه که در بالا ذکر شد ترک­ها و ایرانی­ها مدت زمان طولانی است که در  یک جغرافیای  مشترک سهیم هستند.  درستی انباشت فرهنگی در این جغرافیا به طور عمده بایستی مورد بحث قرار گیرد و اینکه در چارچوب «نظریه آریایی» به حساب کل ایران نوشته می­شود بایستی توضیح داده شود.

رضا شاه (ت:۱۸۷۸-و:۱۹۴۴) در قفسه­های غبارآلود تاریخ برای مشروعیت بخشیدن به سلطنت خود دودستی به این تز چسبید که ایران­شناسان غرب­گرا مدت زمان طولانی است که بر روی آن کار می­کنند؛ پسرش محمدرضا شاه (ت:۱۹۱۹-و:۱۹۸۰) یک گام فراتر نهاد و در صدد اثبات این نکته برآمد که نوه پادشاه هخامنشی کوروش کبیر است. سیاست­های فرهنگی دولت ایران تا انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹  بر پایه این نگرش شکل گرفته بود. ایران  تا دو دهه پس از انقلاب پیام­های بین­المللی به جهان اسلام می­داد، اما از اوایل سال­های۲۰۰۰ میلادی ردپای یک سیاست تند ملی­گرایانه که قبل از انقلاب به مدت ۵۴ سال ادامه یافته بود مجدداً در گفتمان نخبگان فرهنگی ظاهر شد.

آنچه در اینجا قابل توجه است روشنفکران ملی­گرای ایرانی، به ارزش­های فرهنگی که در طول تاریخ در فضای زندگی مشترک دو ملت متبلور شده­اند از زاویه دید انحصاری میراث برده از رژیم پهلوی می­نگرند. با نگرش از این زاویه دید است که روشنفکران ایرانی هم در داخل کشور و هم در خارج ایران در خصوص موضوعات مختلف حول یک محور متحد می­شوند. بعنوان مثال می­توان عبارت «خلیج فارس» را ذکر نمود.

تمایل ایرانیان به انحصار خود درآوردن بسیاری از شخصیت­های تاریخی از مولانا جلا­ل­الدین رومی گرفته تا نظامی گنجوی، از ابن سینا گرفته تا ابوریحان بیرونی باعث شده است که به کشورهای دیگر منطقه که می­خواهند به این شخصیت­ها افتخار نمایند اعتراض نمایند و علاوه بر این به این کشورها اتهام­زنی نمایند. در رأس این اتهامات، اتهام «چپاول» میراث فرهنگی ایران به دولت­های نوظهوری است که گذشته ریشه­داری ندارند و درصدد ایجاد پشتوانه تاریخی برای خود هستند. این گفتمان ذهنی که هدف آن در گذشته تاثیرگذاری بر افکار عمومی ایرانیان بود در سال­های اخیر نه تنها در نشریات عامه­پسند، بلکه در تالیفات علمی نیز به عنوان یک حقیقت  تاریخی ارائه می­شود. مثال­ها در این مورد بسیار زیاد است که قابل شمارش نیست.

اگر بخواهیم موضوع را ملموس­تر بیان کنیم در ترکیه گشایش خانه فارابی، ساخت فیلم در باره زندگی حضرت مولانا و شمس تبریزی، نصب مجسمه ابن سینا و یا برگزاری نشست­های علمی در خصوص نظام­الملک با واکنش یک گروه شخصیت فرهنگی و هنری ایرانی مواجه می­شود. جالبتر اینکه در ماه­های گذشته اقدام ترکیه در خصوص ثبت هنر خوشنویسی در فهرست میراث ناملموس یونسکو با مخالفت انجمن خوشنویسان ایران مواجه شد. این در حالی است که اقدام ترکیه علیه ایران نبود. کسانی که در این حوزه صاحب دانش هستند نیک می­دانند که درخواست­ها برای ثبت یک اثر در فهرست یونسکو  توسط هر کشور بصورت جداگانه انجام می­شود و درخواست یک کشور برای ثبت یک میراث فرهنگی در فهرست یونسکو مانع از ثبت همان میراث توسط کشور دیگری نمی­شود. به عنوان مثال ثبت فرش هرکه (Hereke) ترکیه توسط دولت ترکیه در فهرست میراث ناملموس یونسکو به این معنی نیست که ایران نمی­تواند فرش تبریز را در این فهرست ثبت نماید. هر کشوری پرونده میراث فرهنگی را که درصدد ثبت آن است را آماده می­کند و سپس درخواست خود را به یونسکو ارائه می­کند. به عنوان مثال حماسه مناس (Manas) هم توسط چین هم توسط قرقیزستان و نان لواش هم توسط ایران هم توسط ارمنستان به یونسکو ارائه و مورد پذیرش قرار گرفته­اند.

در حالیکه درخواست ترکیه برای ثبت خوشنویسی­اش در فهرست یونسکو اصلاً به ایران مربوط نیست، چرا شخصیت­های فرهنگی ایران مخالفت می­کنند؟

تکبر فکری

تاریخ­نگاری ملی­گرایانه در ایران که در اواخر دوره قاجار در ایران آغاز شد و در دوره پهلوی ملموس­تر شد باعث شکل­گیری یک آگاهی تاریخی برتربینانه در میان قشر متفکر ایران شد. این آگاهی خواه ناخواه باعث ایجاد حقایقی شد که به زعم ایرانی­ها درست بود. به عنوان مثال این ایده که ترک­های آذربایجان در اصل اقوام ایرانی بودند که پس از سیطره مغول­ها زبان­شان ترکی شد، از احمد کسروی به ارث رسید و یا اینکه دولت عثمانی (۱۲۹۹-۱۹۲۳) زبان فارسی را به عنوان زبان رسمی استفاده می­کرد، برخی از باورهای اشتباه است که صحیح انگاشته شده­اند.

علاوه بر اینها امروزه می­توان با نمونه­های مختلفی مواجه شد. به عنوان مثال به لحاظ شمار بیننده، سریال­های تلویزیونی تولید ترکیه پس از سریال­های آمریکایی در رده دوم پربیننده­ترین سریال­ها در سطح جهان قرار دارد. اما تماشای سریال­های تولید ترکیه در ایران خوشایند شخصیت­های علمی و برخی شخصیت­های فرهنگی و هنری ایرانی نیست.

حتی برخی از شخصیت­های فرهنگی ایرانی از تولیدات دشمن به اصطلاح وجودی ایران یعنی آمریکا به انداره تولیدات ترکیه ابراز ناراحتی نمی­کنند. چراکه ارائه یک اثر فرهنگی توسط ترکیه که باعث ایجاد علاقه در بخش بزرگی از جامعه ایران شود، برای بسیاری از روشنفکران ملی­گرای ایرانی قابل هضم نیست. این تکبر فکری نخبگان ایرانی، مانع تعامل ایران و ترکیه در حوزه میراث فرهنگی مشترک شده است. در محافل فرهنگی ترکیه، تاثیر فرهنگی ایران و بویژه زبان فارسی انکار نمی­شود اما در ایران چنین نیست حتی برخی چهره­های سرشناس ایرانی از ضعف ترکیه در حوزه فرهنگی سخن می­گویند.

نتیجه­گیری

این یک حقیقت است که پژوهشگران ترک در مطالعات خود مبنی بر وجود تعاملات فرهنگی مشترک از تاریخ گرفته تا ادبیات، از موسیقی گرفته تا معماری، از فلسفه گرفته تا علوم دینی با تمرکز بر نقش پررنگ ایران در دوره کلاسیک (قرون وسطی و عصر جدید)، به دوره تنظیمات و تا حدودی دوره معاصر در ترکیه کم توجهی کرده­اند. این کم­توجهی با این باور روشنفکران ایرانی که ایران یگانه وارث انباشت فرهنگی در حوزه زندگی مشترک است، همراه شده است. بدین ترتیب در برخی بخش­ها این طرز فکر بوجود آمده است که در حوزه روابط فرهنگی یک جریان انتقال فرهنگی یک طرفه از ایران به ترکیه وجود داشته است. همچنین مصاحبه و اظهارات شخصیت­های برجسته فرهنگی ایران در حضور افکار عمومی باعث تقویت این طرز فکر شده است. این در حالی است که نه در گذشته و نه در حال حاضر روابط فرهنگی یک طرفه نبوده است. در نتیجه روابط صلح­آمیز با ثبات و طولانی مدت بین ترک­ها و ایرانی­ها، همزیستی فرهنگی در بین دوجامعه شکل گرفته است. بررسی این همزیستی، مطالعات علمی چندجانبه را می­طلبد و در عین حال تضمین کننده تمایل به سهیم شدن در یک جغرافیای مشترک در آینده است. ترک­ها و ایرانی­ها لزومی ندارد ملیت و هویت خود را به عنوان دیگری/مخالف یکدیگر تعریف نمایند.

درباره نویسنده:

امید باشار بین سال­های ۱۳۹۱-۱۳۹۶ در مؤسسه یونس امره تهران و نیز مؤسسه یونس امره کابل مشغول به کار بود. باشار در دانشگاه علامه طباطبایی در رشته زبان وادبیات ترکی  ، در دانشگاه دولتی کابل در رشته ترکیه­شناسی(تورکولوژی) و در دانشگاه تربیتی شهید ربانی در رشته زبان و ادبیات ترکی به تدریس پرداخت. باشار مدرک دکترای خود را در سال ۱۳۹۷ از انستیتوی مطالعات ترکی دانشگاه  حاجت تپه دریافت کرد. در سال ۱۳۹۷ جایزه بخش ترجمه از طرف اتحادیه نویسندگان ترکیه (TYB) به وی تعلق گرفت. باشار در حال  حاضر باشار کارشناس ارشد  گروه جامعه و فرهنگ ایران در مرکز  ایرام ( مرکز مطالعات ایران ) و هیات علمی دانشگاه علوم اجتماعی آنکاراست .

منبع:

https://www.aa.com.tr/tr/analiz/iranin-milliyetci-onyargilari-turkiyeyle-kulturel-iliskilerini-de-zedeliyor/۱۹۸۰۰۹۴

ملاحظه :

به غیر از نتیجه گیری بخش پایانی  مقاله که  به نظر متفاوت تر از متن مقاله  است و شاید بتوان آنرا   در راستای توسعه و تعمیق روابط فرهنگی دو کشور ایران و ترکیه  ارزیابی کرد  ؛ بخش های دیگر مقاله  پیشینه تاریخی و فرهنگی ایران را لحاظ نکرده ودر راستای کاستن از غنای فرهنگی و تمدنی ایران حرکت کرده است . پیشنهاد می شود مقاله از سوی استادان تاریخ و متخصصان روابط تاریخی دو کشور  مورد دقت بیشتری قرار گیرد.

همچنین برگزاری گفتگوهای فرهنگی از سوی نخبگان فرهنگی و دانشگاهی دو کشور ایران و ترکیه می تواند تا حدود زیادی در روشن کردن ابعاد مختلف مطرح شده در این نوشتار  موثر واقع  شود.

 

[۱] توضیح مترجم: کتیبه‌ای که در غرب ناحیه بوگوت در مغولستان پیدا شده است. این کتیبه به زبان سغدی و خط سنسکریت در اواخر سده ششم میلادی نوشته شده و در آن به نام و رویدادهای برخی پادشاهان ترک اشاره دارد.

[۲] توضیح مترجم: نظامی و سیاست­مدار ترک که دوره سفارت فروغی در ترکیه نماینده پارلمان این کشور بود.

کد خبر 4417

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 2 =